نقد، ثمره انقلاب است
نميگوييم «نقد نکنيد، نمينويسيم انتقاد نکنيد، انتقاد کردن» حق ما و شماست و انتقاد پذيرفتن «وظيفه» حاکميت و تنها «نعمت ناشناسان»و «کم خردان» خود را از «نقد» بري ميدانند و از اين نعمت بزرگ محروم ميمانند و اهل خرد عقلمندانه نقد ميپذيرند اما از نظر دور نداريم که «انصاف» را همواره رعايت کنيم و هرگز از اين طريق صواب خارج نشويم. از اين منظر اگر 26 سال گذشته را باز بخوانيم و فراز و فرودها را ببنيم و آنچه بر اين کشور رفته است از جنگ تا محاصره اقتصادي و تا هزاران چالش مردافکن ديگر را در نظر آوريم آن وقت انصاف خواهيم داد، قدمهاي بزرگي در راه رسيدن ايران به جايگاه شايستهاش برداشته شده است. «نميگوييم» همه حق ما ادا شده و «وضع مطلوب» است،نه، اما «وضع موجود»هم قابل تامل است. نميگوييم همه مديران از صددرصد ظرفيت توانايي برخوردارند و آنچه ميکنند همه درست است، حتي نميگوييم همه درست کار ميکنند. اصلا هم اعتقاد نداريم که عملکرد اشتباه بعضي آقايان را بايد درست ديد، نه اين برخلاف عدالت است اما ميگوييم در اين ميان سرداران بزرگي هستند که در عرصههاي مختلف مجاهدت کردهاند آنگونه که شايسته نام ايران و عدالتخواهي انقلاب بوده است و نديدن اين تلاشها هم ظلم است ميگوييم بين «صفر تا صد»، «99» عدد ديگر قرار دارد و اصلا درست نيست همه چيز را يا صفر ببينيم يا صد. درست نيست همه چيز را يا سياه ببينيم يا سفيد.
رنگهاي ديگري هم براي ديدن هست. ميگوييم هم از افراط بپرهيزيم و هم از تفريط تا در مسير اعتدال گام برداريم. حالا از اين زاويه به ثمرههاي انقلاب نگاه کنيم آيا رفاه موجود قابل مقايسه با گذشته است؟ من به عنوان يک منتقد اجتماعي همواره دغدغه خدمت مردمداري ميگويم کم کار نشده است. لااقل به اين حوزهها دقت کنيم وضع سطح دانش عمومي چطور است؟ فرهنگ شهروندي/سطح دانش سياسي مردم/. ميزان برخورداري طبقات مختلف از فرصتها/ توسعه ميدان انتقاد از حاکميت در اشکال گوناگون آن/ در هم شکستن کاستهاي طبقاتي/ ميزان باسوادي جامعه مخصوصا زنان و دختران/ استفاده جامعه از ظرفيت توان زنان در عرصههاي سازندگي / ضرورت فهم نياز و سخن مردم از سوي مسئولان/ اعمال حق حاکميت مردم و حق رايشان/ تمکين حاکميت و ماموران آن به قانون/ فضاي باز/ سياست فهمي جامعه مردم/چرخش نخبگان/ بالانس قدرت/ برخورداري مردم از برق و گاز و تلفن و آب در گستره وسيع.
ارتقاء سطح پژوهش و نخبهپروري/ توسعه دانشگاهها و امکان تحصيل براي فرزندان اين مرز و بوم و... آيا ما را نبايد حداقل اميدوار کند که جمهوري اسلامي ميخواهد در مسير عدالت گام بردارد؟
چرا گروهي عادت دارند فقط نيمه خالي ليوان را ببينند؟ چرا چشم بر نيمه پر ميبنديم؟ چرا؟ باز هم به تاکيد ميگويم نابرابري هست. فاصله طبقاتي هم هست و روزگار بسياري از شب ديجور هم سياهتر است اما... اين قبول که راه نرفته زياد است و مقصد دور است، اما راه طي شده هم کم نيست و اگر ميخواهيم راه پيش رو زودتر و با درصد سلامتي بالا طي شود نبايد تلاشهاي گذشته را کفران کرد. بلکه بايد باور داشت که شکر نعمت، نعمت را افزون ميکند و کفران، نعمت را از کف برون ميبرد، چنانکه تاريخ بارها تجربه کرده است...
به هر حال امروز را ميبينيم و براي رسيدن به فرداي بهتر تلاش ميکنيم اما از ياد نميبريم ديروز را و «ستمکار حکومتي» را که قبرستانها را آباد و کشور را ويران کرد. از ياد نميبريم ساواک را، زندان و شکنجه را ،بيعدالتي را، خان را، خانزاده را... هراس مردم از ماموران حکومتي را و همه آنچيزي که بود و بزرگترها ميدانند راو ما براي نابودي همه آنها قيام کرديم و بيزاري خود را از آن را با خون فرياد کرديم.
امروز بايد گذشته را بخوانيم و از آن براي امروز تجربه بياموزيم تا فردا به کار گيريم و روز به روز در رسيدن به اهداف انقلاب مقدس 57 تلاش کنيم. امروز در رويکردي جديد به آن اهداف مطابق با نياز روز و زمينههايش بکوشيم و بدانيم کجيها و کژيها را بايد راست کنيم نه مسير مستقيم را در هم ريزيم. انقلاب خوب بود، بيترديد اهداف انقلاب مقدس است بدون شک. بسياري از مديران نيز همچون مردم هواي عمل به آن شعارها و رسيدن به آن اهداف را در سر دارند و براي تحقق آن تلاش ميکنند و اين ملموس است.
آنچه هست اين است که ظرفيت عمل به خواستهها و رسيدن به اهداف را بايد توسعه بخشيد و کاري کرد در خور شان ملت ايران و انقلاب اسلامياش.
باز تاکيد ميکنيم، بين صفر و صد، نود ونه عدد است. بين سياه و سفيد رنگهاي مختلف وجود دارد. مطلقنگر نباشي و خوبيها را ببينيم و تقويت کنيم و کژيها و کجيها را به راه حق بازگردانيم.