بلدرچین های مزرعه و رفتار ما
سیاه و سفید(۵٠)
اگر به توان دیگران دل ببندند باز هم کار انجام نخواهد شد. کار زمانی به انجام می رسد که افراد به توان خود بنگرند و دست به زانوی خود بگذارند و برخیزند. ماجرای «بلدرچین» در مزرعه که سال ها پیش در دوره دبستان می خواندیم که یادمان نرفته؟ آن جا، صاحب مزرعه برای دروی مزرعه، هر روز به این و آن متوسل می شود اما جواب نمی گرفت. یک روز به امید یاری این و روز دیگر در آرزوی کمک آن می ماند و باز خبری نمی شد، جالب این که بلدرچین وقتی در مقابل نگاه پراضطراب جوجه هایش قرار می گرفت، می گفت آسوده بخوابید، خطری لانه ما را تهدید نمی کند و باز روز دیگر باز برنامه صاحب مزرعه و باز تکرار سخن بلدرچین تا آن شب که صاحب مزرعه به زن و فرزندش گفت، داس ها را تیز کنید، فردا خودمان به درو خواهیم رفت! آن جا بود که بلدرچین جوجه هایش را فرا خواند که باید از این مزرعه برویم چون مرد فردا خود خواهد آمد و منتظر این و آن هم نخواهد ماند و چون مرد به خود نگاه کرد و برخاست پس تا درو نکند از پای نخواهد نشست.
حالا قصه اخلاقیات و اصلاح رفتارها هم همین است تا من اصلاح رفتارم را به تو گره زنم و تو به دیگری و همه منتظر باشیم تا دیگران رفتار خود را درست کنند بعد ما ، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. اما اگر ما، هر کداممان، خود به اصلاح خویش همت کنیم، کاری خواهد شد کارستان. درست مثل این که هر کس اگر کاشتن درخت خود را به درختکاری دیگری موکول کند، هیچ باغی شکل نخواهد گرفت، بلکه باغ زمانی زمین را زیبا و فضا را معطر خواهد کرد که هر فردی درخت خود را بکارد.
پس بیاییم، هر کداممان کار خود را اصلاح کنیم تا حتی اگر دیگران عمل خود را به کنش گری ما موکول کردند، ما اولین نفری باشیم که مردم را به سمت زیبایی هدایت می کنیم. این اول بودن هم حلاوتی دارد که اگر به آن توجه کنیم، برای به دست آوردن آن با همه وجود خواهیم کوشید.
راستی هم ما که می توانیم با عمل خود سرمشق دیگران شویم، حیف است آنقدر بر جای بنشینیم و ایستادن خود را به قد کشیدن دیگران موکول کنیم که عملا توان ایستادن را از دست بدهیم. پس برای اصلاح رفتار خود منتظر اصلاح دیگران نباشیم و در مرحله بعد خود از جمله کسانی باشیم که با روشن کردن چراغ اصلاح، دیگران را هم به صلاح و اصلاح ترغیب می کنند. این بهتر است.